جدول جو
جدول جو

معنی واکس خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

واکس خوردن
(فَ دَ)
واکس خوردن کفش، با واکس براق و تابان شدن آن. رجوع به واکس شود
لغت نامه دهخدا
واکس خوردن
با واکس براق شدن (کفش)
تصویری از واکس خوردن
تصویر واکس خوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاک خوردن
تصویر چاک خوردن
شکافته شدن، ترک پیدا کردن، دریده شدن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ دَ شِ)
کفش واکس خورده، کفشی که بر اثر واکس زدن شفاف و تابان شده است. کفش براق. واکس زده
لغت نامه دهخدا
(بِ جَ رَ تَ)
خوردن خاک. کنایه از توجه بدنیا کردن و بامور پست نظر انداختن است، خوردن خاک چیزی را، کنایه از نابود شدن آن چیز است بوسیلۀ خاک. از بین رفتن:
بسی بر نیاید که خاکش خورد
دگر باره بادش بعالم برد.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(اَ جُ مَ تَ)
شکافته شدن. ترکیدن. پاره شدن. دریدن. مجروح شدن. زخم خوردن. بریده شدن و شکافتن عضوی از بدن یا جامه و جز آن:
چاکها از دم نسیم خورم
تارهای کفیده را مانم.
مسیح کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از واکس خورده
تصویر واکس خورده
با واکس براق شده (کفش)
فرهنگ لغت هوشیار
مغلوب شدن شکست خوردن، ردشدن مردود گشتن، مایوس شدن، برابر امری غیر مترقب واقع شدن یکه خوردن، متحیر شدن، ملاقات کردن بر خوردن
فرهنگ لغت هوشیار